برچسب : نویسنده : flast-turne بازدید : 85 تاريخ : جمعه 15 مهر 1401 ساعت: 15:19
«هنوز هم که دودلی. نگران نباش بهت امید میدهم.»
فکر کردم نمیتوانی. تازه میفهمیدم امید مثل برق چشم حیوان است که در تاریکی میدرخشد و هر چشمی آن برق را ندارد. چشم تو بالاترین حد بینایی را داشت ولی مات بود.
رویای تبت - فریبا وفی
داو آخر...برچسب : نویسنده : flast-turne بازدید : 87 تاريخ : جمعه 15 مهر 1401 ساعت: 15:19
تو بودی که بعدها گفتی هیچ چیز تضمین ندارد و رابطهی آدمها يخچال و لباسشویی نیست که گارانتی داشته باشد. یک روز هست و یک روز نیست و اگر کسی تضمینی بدهد دروغ گفته است.
رویای تبت - فریبا وفی
داو آخر...برچسب : نویسنده : flast-turne بازدید : 80 تاريخ : جمعه 15 مهر 1401 ساعت: 15:19